مشکاتمشکات، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

نور زندگی ما

عکس خاطره

سلام سلام خوشگل خانووووم چه طوری خوش زبون من؟ این سری خونه عزیز بودیم که الان بهش میگی مادر بزرگ! یه روز گفتی چرا من مادربزرگ ندارم؟! چون تو سی دی ها همه میگن مادر بزرگ...   حالا با کلی ذوق میگی ماااادربزرگ، پدرررربزرگ :دی  داشتم میگفتم، خونه مادر بزرگ بودیم ، اخر شب که تلفن زنگ زد. مادر شوهره عمه مریم بود. گوشی و برداشتی سلام کردی و گفتی، تو کی هستی؟ شما؟؟؟ اونم گفت مامان عمو بهشادم، کی اونجاست؟ گفتی: مادربزرگم دراز کشیده داره می خوابه، مامان حدیثم هست، بابا بهروزم هست،عمه هم هست! گفت: اسم عمه ت چیه؟ گفتی" اممممم، عمه خوشگله هه ههه ما غش کردیم از خنده. بعدشم گفتی پدربزرگ تو اتاق رو تخت خوابیده، عمو ب...
25 خرداد 1393

عکس های پست قبلی

سلاااام سلاممم خوشگل و نازم نمیدونم چرا نمیتونستم عکسای دوربین و تو لب تاپ بریزم؟! دیروز اومدیم خونه مادر جون و امشب از فرصت استفاده کردم که عکسا رو آپلود کنم. توضیحات توی پست قبلی هست الان یه مختصر توضیحی در مورد هر کدومشون میدم هزااار تا دوست دارم بس که ملوس و باهوشی عشقم. راستی بابایی واسه کادوی تولد چیزی برام گرفت که خیلی دوسش دارم. مرسی بابایی یه دنیا دوست داریم :* اینجا خونه عمه زهرامه که خیییلی دوسش داریم. همگی اینا هم نوه ها و بچه های فامیل محدثه جون ، مهرآسا جون، مشکات جون ابوالفضل جون، یسنا جون ، پارسا جون باغ مهرآسا جون: با یه عصرونه عالی پیش کسایی که خیلی دوسشون داریم ژست هاتون...
12 خرداد 1393
1